loading...
آخر عشقه
سیمین بازدید : 4 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)
نمیدونم به آدمهایی که با وقاحت تمام برمیگردند میگن:ای بابا جمع کنید بساط شهادت و شهدا رو.

به ما چه که رفتند جنگیدند میخواستند نروند مگه ما گفتیم برند چی باید گفت؟

ولی واقعا حیف از جوونهایی که زن و بچه شون و خانواده شون رو ول کردند و رفتند تا از وطنشون از ناموسشون

یه خاطر من به خاطر تو به خاطر ایران و ایرانی دفاع کنند.

پدری که آرزو داشت عروسی بچه اش رو ببینه ولی رفت جبهه...

جوونی که آرزو داشت ازدواج کنه ولی رفت...

تازه دامادی که نوعروسش رو تنها گذاشت و رفت...

ولی حالا به جای قدردانی و تأمل و ادامه راهشون میگن به ما چه!!!

فقط میتونم بگم شهدا شرمنده...

هفته دفاع مقدس رو گرامی میدارم


سیمین بازدید : 7 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)
31شهريورماه 1392در منصورآباد نوجين غوغايي به پاشد...

همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس يادواره سرداران و250شهيد ولايتمدار شهرستان فراشبند ودومين بزرگداشت چهار شهيد روستاي منصورآباد شهر نوجين از توابع شهرستان فراشبند برگزارشد.

                                                                                           لطفاً به ادامه مطلب برويد


سیمین بازدید : 4 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

گــــــــــــــــــــــــور بابای اونی که رفت

خیلی شیک و محترمانه میریم استقبال

کسی که داره میــــــــــــــاد

 

اما تو

به همین روزای من که رفتی...


سیمین بازدید : 3 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)
شعری از خودم

غروب و زیر مهتاب تو خیابون......................قدم هی میزنم راه میرم آروم

به سمت نیمکتی میرم بشینم.............که قبلا روش نشستیم ما دوتامون

حالا پاییزه و نیستی کنارم..........................تو رفتی از پیشم من بیقرارم

آره نیمکت تو رو یادم میاره................................پر از دلتنگیم دارم میبارم

غروب پاییزه دلگیرو تنهام..........................نمی بینی منو با درد و غمهام

که دوست دارم بیای پیشم بشینی........رو این نیمکت عزیزم باشی همرام

غروب و سرخیه این آسمونم....................غم بیشتر آورد انداخت به جونم

هوا دلگیره و من دلگرفتم........................دلم می خواد بیای پیشت بمونم


سیمین بازدید : 6 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

قدیما رسم بر این بود که اگر دو نفر با هم قهر طولانی میکردند

و بعد از کلی منت و چشم وابرو بالا دادن و ناز کشیدن با هم دوست شدن

اشی پر از روغن داغ پخش میکردن

حالا یه سووال؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زن داداشا ما الان دو هفته ی قهر کرده

النگو شو سر دعوا با داداشی شکسته

 و الان ن ن ن نهمه تقصیر ها هم گردن داداشه

اخه مگه ما مشنگیم

ببخشیدااااااااااااااا

البته ک نمیریم تو این گرونی  هم طلا بخریم هم بریم اش درست کنیم از همه گرون بریم ناز بخریم

ولله


.

.

.

خودش کور میشه از بی شوهری و دلتنگی بر میگرده

تازشم باید بیاد دست وپای منو بوس کنه

چرا؟

اههه

حرف نباشه همین ک گفتم

دختر چه معنا داره قهر کنه بره خونه باباش



سیمین بازدید : 5 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

سلام بچه ها.خوبید؟؟؟ متاسفانه نیلوفر اونطوری که من میخاستم نتونست کار کنه و دیگه نویسنده وب نیست. ولی بخاطر تموم زحمت هایی که کشید ازش تشکر میکنم. از الانم دیگه وب نویسنده نداره و همینطوری به حال خودش رهاش میکنم تا تابستون سال آینده که اگه عمری باقی بود و شد میام نت.اگه دلتون واسم تنگ شد و دوس داشتین برام نظر بذارین. اگه اگه شد و تونستم شاید جمعه بعضی از هفته ها یه سر بیام و فقط نظرات رو تایید کنم.اونم میگم شاید. برام دعا کنید. ممنون. موفق باشید


0098


سیمین بازدید : 5 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)

دشمنان این روزها حرف دو پهلو می زنند

دوستانت یک به یک دارند زانو می زنند

 

از نگاه انداختن در چهره ات شرمنده اند

علتش این است کمتر خنجر از رو می زنند

 

تو پی تقسیم نانی عده ای در خوابشان

خاک بیت المال را دارند جارو می زنند

 

یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست

بر سر تو بی جهت دارند دارو می زنند

 

خوب شد رفتی ندیدی شرطه ها دور بقیع

روبرومان دستهاشان را به پهلو می زنند !

 

شعر از محمد حسین ملکیان

 


تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 115
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 25
  • بازدید کلی : 1,529